به گزارش راهبرد معاصر، اگر بتوان از شکست فاجعه بار ایالات متحده در جنگ با افغانستان درسهایی آموخت، این تجربه کاربرد بیشتری برای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس خواهد داشت؛ جایی که ایالات متحده در آن جا موافقت نامههای دفاعی دیرینه، ضمانتها، استقرار نظامی، پایگاهها و مقررهای متعدد دارد. مطمئناً جهان عرب یک گستره جغرافیایی است که در آن رژیمهای سیاسی متکی به نهادهای نظامی و امنیتی هستند که به شدت وابسته به تسلیحات، آموزش و تجهیزات آمریکایی میباشد. اما مهمتر از همه این که این رژیمها برای رفع چالشهای داخلی و منطقهای به آن چه که آنها اعتبار آمریکا و تعهد به بقای آنان دارند، تکیه میکنند.
رژیمهای عربی که به روابط نزدیک با ایالات متحده عادت کردهاند، باید نگران اتفاقاتی باشند که در چند هفته اخیر در افغانستان رخ داد و اوج آن بازگشت پیروزمندانه جنبش طالبان به کابل بود. کسانی که مدتها بر این مفروضه تاکید میکردند که در صورت نیاز، ایالات متحده به کمک آنها میآید، فروپاشی افغانستان را در نتیجه خروج آمریکا از سوی دونالد ترامپ و جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، درک خواهند کرد. بنابراین آنها ممکن است این سوال را مطرح کنند که در فهرست اولویتهای سیاست خارجی آمریکا چه جایگاهی دارند؟ در این راستا شاید آنها برای تامین امنیت و منافع خود به دنبال تقویت الگوی همکاری با شرکای دیگر یعنی چین و روسیه قدم بردارند.
چیزی که چنین احساسی را افزایش میدهد، اظهارات رئیس جمهور بایدن در 16 اوت در مورد افتضاح افغانستان است، نطقی که به نظر میرسید برخی از اصول مهم را تایید کرده است که ممکن است خطوط «دکترین بایدن» را مشخص کند. این اصول که به خوبی میتواند روابط ایالات متحده با خاورمیانه را در آینده ترسیم کند، به دلیل ترکیبی از ملاحظات داخلی آمریکا از مبارزه با همه گیری کووید 19، رفع نگرانی های اقتصادی، ایجاد اجماع در مورد اهداف سیاسی و تهدیدات بینالمللی پرهزینه شکل گرفته است. با این وجود، دولتهایی که وابسته به روابط نزدیک با ایالات متحده هستند، باید به این اصول توجه کنند و به آنها به گونهای واکنش نشان دهند که تاثیر آن را در کشورشان حداقل در طی دوره ریاست جمهوری بایدن کاهش دهند.
بر اساس اصول دکترین بایدن، ایالات متحده دیگر در کشورهایی که رهبران، نهادهای دولتی و نظامیان در مواجهه با تهدیدات و چالشها ناتوان هستند، مداخله نخواهد کرد. همانطور که رئیس جمهور بایدن در سخنرانی خود تاکید کرد، ایالات متحده بیش از یک تریلیون دلار برای حفظ یک نیروی نظامی مسلح افغان، یک بنای نهادی برای یک دولت مدرن و ارکان یک اقتصاد باز هزینه کرد. به نظر میرسد که بیشتر این هزینهها برای حفظ حضور آمریکاییهایی بود که به دنبال مبارزه با افراط گرایان بودند - اما در حقیقت ، از مقامات فاسد محافظت میکرد و اقتصاد وابسته را تقویت مینمود. دستیابی به میلیاردها دلار تسلیحات پیچیده آمریکایی که توسط طالبان مورد استفاده قرار میگیرد، بسیار شرمآور بود و برای تقویت رژیمی که قبلا وحشیانه بر این کشور حکومت میکرد، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. به نظر می رسد تیم بایدن، درست مانند دولت ترامپ، تصمیم گرفته است که در جایی که هیچ منافع ملی حیاتی آمریکایی وجود ندارد، علی رغم آسیب به اعتبار و پرستیژ آمریکا از آن خارج شود.
ایالات متحده دیگر تلاش نخواهد کرد تا در ملت سازی کشورهای منطقه خاورمیانه مشارکت نماید. آزمایش افغانستان باعث افزایش تدریجی بی تدبیری مقامات در میان عموم مردم آمریکا شد که به اشتباه، بر سرمایه گذاری در نهادهای دولتی در نقاط دورتر تمرکز کرده بودند. یمن، لیبی، سومالی، عراق، تونس، سوریه و لبنان نمونه های اصلی کشورهایی هستند که به چنین حمایتهایی نیاز دارند. اگر نهادها و رهبران حاکم آنها اراده و آمادگی لازم را برای اداره و اجرای برنامههای توسعه و اصلاحات مورد نیاز نشان ندهند ، ایالات متحده در این کشورها مشارکت نخواهد کرد.
با آغاز فصل جدیدی از افغانستان تحت حکومت طالبان، اصول جدید دکترین بایدن احتمالاً بر روابط ایالات متحده با متحدان و دوستانش در جهان عرب حاکم خواهد بود. اما شرکا نباید توهم داشته باشد که این اصول به زودی با یک دولت متفاوت در واشنگتن تغییر خواهند کرد. افغانستان ثابت کرده است که نگاه نومحافظه کاران در دولت جورج دبلیو بوش، که در نهایت منجر به شکست جانبی سیاست خارجی ایالات متحده شد، محدود شود. کسانی که در جهان عرب روی تعهد آمریکا حساب میکنند باید مراقب اهمیت شرایط داخلی آمریکا در مورد آنچه دولت بایدن یا جانشینان آن، قادر یا مایل به انجام آن در منطقه یا کل جهان هستند، باشند.